من اینهمه از گرگ مینویسم، تو اما از گرگ نخون همه رو از دردام بخون.
از خنجرایی ک از پشت بم زدن.
از خیانتایی ک جلو چشام مرتکب شدن و توی چشام خیره منتظر موندن تا فراموش کنم.
از دروغایی ک ب روم نیاوردم فکر کردن نمیفهمم شاخدارتر کردنش.
از تنهایی شب تاصبم. از نقاب و جوک و دلقک بازی صب تا شبم. از موزیکای تکراری، اتاق دلگیر، آدمای فرشته نما.
از گرگایی ک منو گرگم کردن، بی اعتماد، بدبین و تنهام کردن.
لطفا دیگه نپرسین چرا بیشتر پستام راجع ب گرگه؟؟
چون خودم گرگم، زندگیم گرگیه ...
نظرات شما عزیزان: