|
اگرچه آرزوي آسمان شدن دارم به خاك سرد زمين الفتي كهن دارم نشد نظاره كنم آسمان آبي را كه ديده در گرو سبزي چمن دارم خيال كندن كوهي بزرگ در من نيست كجا اراده ي فرهاد كوهكن دارم؟! غريب عشقم در كنج خانه خود نيز غريبه وار غم دوري از وطن دارم دلم پر است اگر گوش جان سپاريدم به قدر طي شدن سالها سخن دارم حراج كرده ام احساس خويش را... مردم! دل شكسته اگر ميخريد... من دارم نميخرند... من ــ اين برده فراري ــ را كه داغ عشق تو بر جاي جاي تن دارم به لب ميار سخن از لباس بهبودي!! من آرزوي به تن كردن كفن دارم *مهدي عابدي*
نظرات شما عزیزان: [ پنج شنبه 18 مهر 1392
] [ 19:52 ] [ رضاخطر ]
|
|
[ طراحي : 9pars ] [ Weblog Themes By : 9pars ] |